بَیانیّه، فرقه ای از غالیان شیعی پیرو بیان (بنان) بن سَمعان تمیمی نَهدی است.
عقیده فرقه بیانیّه در مورد امامت
به عقیده این فرقه، ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه به امامت بیان بن سمعان تصریح کرده و او را پس از خود امام خوانده است. بدین قرار، بیانیه از جمله کسانی هستند که امامت را از خاندان بنی هاشم و آل علی علیهمالسلام خارج ساخته و کس دیگری را به امامت برگزیده اند. اینان در دسته بندی فرق شیعه، از جمله کَیْسانیه محسوب میشوند که پس از حضرت علی علیهالسلام، به امامت محمد بن حنفیه و پس از او به امامت ابوهاشم معتقد بوده اند. [1]
خروج بیان و مغیره
به نوشته طبری، [2] بیان و مُغیره بن سعید خروج کردند و خالد بن عبدالله قسری، حاکم کوفه در زمان هشام بن عبدالملک، آنان را کشت. بنا به یکی از روایات طبری خالد، مغیره و بیان را گرفت و کشت. در روایت دیگرِ طبری [3] که مفصلتر است خالد آنان را با شش یا هفت تن دیگر که خروج کرده بودند، گرفت و بهطور وحشتناکی آتش زد. روایت اول که ذکری از خروج بیان و مغیره نمیکند، نسبت به روایت بعدی ترجیح دارد، زیرا بسیار بعید است که تنها شش یا هفت نفر بتوانند در زمان حاکم مقتدری چون خالدبن عبدالله و خلیفه جباری مانند هشام بن عبدالملک خروج کنند. ابن قتیب ه نیز در عیون الاخبار، [4] هنگام سخن گفتن از کشته شدن آن دو، به خروج آنان اشاره ای نکرده است. سعد بن عبدالله اشعری [5] نیز مینویسد که خالد، مغیره را خواند و خواست تا توبه کند ولی مغیره نپذیرفت و خالد او را کشت. در اغانی [6] روایتی هست که به موجب آن «جعفریه» با شعار «لبّیکَ جعفر» (ظاهراً مرادشان امام صادق علیهالسلام بوده است) بر خالدبن عبدالله خروج کردند. خالد که در حال خطابه بر منبر بود به وحشت افتاد، مردم نیز نزد آنان گرد آمدند و سرانجام این خروج کنندگان دستگیر شدند. ادامه روایت همان است که در روایت طبری هست. مشابهت این دو روایت ـ و خصوصاً تعبیر «خَرَجوا فی التّبابین» یا اَلْبَیانیّین ـ این نکته را متبادر میکند که بیان و مغیره سردمدار این شورش بودند، درحالیکه بیان و مغیره از اتباع امام صادق نبوده اند. از طرفی، واقدی [7] خروج بیان بر خالد قسری را به نام محمدبن عبدالله دانسته و حال آنکه قیام محمدبن عبدالله در سال 145 بر منصور عباسی بوده است. [8]
عقاید بیان
بیان را از غلات شمرده اند، زیرا او به الوهیت حضرت علی علیهالسلام معتقد بود و میگفت که در وجود علی علیهالسلام جزئی الهی حلول کرده و با جسد او یکی شده است؛ نیز بر آن بود که علی علیهالسلام از غیب خبر میداده و با همین علمِ غیب در جنگها شرکت میکرده و پیروز میشده است. او این سخن حضرت علی علیهالسلام را که «در خیبر را نه با نیروی جسمانی، بلکه به قدرت ملکوتی از جای کندم» شاهد بر ادعای خود گرفته است. [9] [10] به نظر بیان، آن نیروی ملکوتی در نفس علی علیهالسلام مانند چراغ در چراغدان بوده و نور الهی نیز مانند روشنایی چراغ است. بیان میگفت که جزئی از خداوند به گونه ای از تناسخ به او منتقل شده، ازینرو شایستگی امامت و خلافت را یافته است و، این جزء الهی همان است که در آدم بود و به جهت آن شایستگی پیدا کرد تا فرشتگان بر او سجده برند. او همچنین مراد از آیه «هل یَنْظُرُون الاّ اَنْ یَأتِیَهُمُ اللهُ فی ظُلَلٍ من الغَمامِ» [11] را حضرت علی علیهالسلام میدانست که در تودههایی از ابر خواهد آمد در حالیکه رَعْدْ بانگ او و برق تبسّم اوست. [12]
← بیان بن سمعان یکی از مُشبّهه
بیان بن سمعان از مُشبّهه بود و خداوند را دارای صورت و وجه میدانست و قائل بود که جسم خداوند از میان میرود و تنها صورتش بر جای میماند، و به دو آیه «... کُلُّ شَی ءٍ هالِک اِلاّ وَجَههُ...» [13] و «وَیَبقی " وَجهُ رَبَّکَ ذوالجَلالِ وَ الاْ ِکرامِ» [14] استناد میکرد. [15] به نوشته بغدادی، [16] بیان معتقد بود که خداوند مردی ازلی و از نور است. او بر آن بود که اسم اعظم را میداند و میتواند با آن، سپاهیان را شکست دهد و نیز با آن ستاره زهره را خطاب میکند و زهره به او جواب میدهد. [17] به گفته نشوان حمیری [18] [19] نیز بیان معتقد بود که معبودش به صورت انسان است و ستارگان را میخواند و آنان به او پاسخ میدهند. به نوشته ابن اثیر، [20] بیان، علی و حسن و حسین علیهمالسلام و محمدبن حنفیه و پس از او پسرش ابوهاشم را خدا میدانست.
← اعتقاد بیانیه در مورد غیبت
بیانیه معتقد بودند که پس از غیبت محمدبن حنفیه، وصیت به پسر او، ابوهاشم عبدالله بن محمد، می رسد و این وصیت، وصیت پس از مرگ نیست بلکه وصیت در حال حیات است، چنانکه رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، علی علیهالسلام و دیگران را در غزوات خود در مدینه جانشین میساخت. بدین ترتیب، او حجت خدا بر خلق است و مردم باید از او اطاعت کنند. [21] به گفته سعدبن عبدالله اشعری [22] گروهی از بیانیه میگویند که ابوهاشم همان امام قائم است که مرده است ولی باز خواهد گشت و امامت را به عهده خواهد گرفت و مالک روی زمین خواهد شد و پس از او وصی دیگری نخواهد بود. به نوشته نوبختی، [23] بیان پس از فوت ابوهاشم دعوی نبوت کرد. بیانیه نیز معتقد بودند که ابوهاشم، بیان را «نبی» ساخت و آیه «ه"ذا بَیانٌ للِنّاس...» [24] دلالت بر نبوت بیان دارد. [25] بر اساس روایات، بیان، نامه ای به امام باقر علیهالسلام نوشت و او را دعوت کرد تا به نبوتش اقرار کند. امام باقر علیهالسلام آورنده نامه، عمربن عفیف اَزدی، را توبیخ کرد. [26] [27] [28]
دیدگاه ائمه شیعه در مورد فرقه بیانیه
اخبار مذکور در رجال کشی دلالت بر مطرود بودن بیان از نظر ائمه شیعه دارد. در روایتی از امام رضا علیهالسلام آمده است : «بیان بر علی بن حسین دروغ میبست و خداوند طعم گرمی آهن را به او چشانید».
مـــــــــیرمــــــــــــیران